ساحــــــــــل عشـــــــــــق تــــــــــــو





تنهایی یعنی؟

تنهایی گرچه سخت است اما عالمی دارد

 

آ«قطار مي‌رود

تو مي‌روي

تمام ايستگاه مي‌رود

و من چقدر ساده‌ام

كه سال‌هاي سال

در انتظار تو

كنار اين قطار رفته ايستاده‌ام

و همچنان

به نرده‌هاي ايستگاه رفته

تكيه داده‌ام!آ»

 




بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست

آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مساله دوری و عشق

و سکوت تو جواب همه مساله هاست...






انتظار تو فقط مال منه

سهم من از تو افسوس ترو نداشتنه

همه با هم دیگه هستن

همه خیلیا رو دارن

یکی هست که وقت گریه سر رو شونه‌هاش بزارن

ولی من از همه دنیا ترو داشتم، ترو داشتم

وقتی گریه میکردم سر رو شونت میذاشتم

همه تنهائیامون مال هم بود ، مال هم بود

هرچی باهم دیگه بودیم ، واسه من خیلی کم بود

انتظار تو فقط مال منه

سهم من از تو افسوس ترو نداشتنه

داشتنه تو قوت پرواز

برای این بال شکسته است

بودن تو جرات لبخند

صدای این لبهای بسته‌ است

دارم از عطش میمیرم ، ابر من کجا میباری ؟

تن من خشکید و پوسید

تو به سبزه‌ها میباری

انتظار تو فقط مال منه

سهم من از تو افسوس ترو نداشتنه






کسي ديگر نمي کوبد در اين خانه ي متروک ويران را

کسي ديگر نمي پرسد چرا تنهايه تنهايم

و من چون شمع ميسوزم و ديگر هيچ چيز از من نمي ماند

و من گريان و نالانم و من تنهاي تنهايم

درون کلبه ي خاموش خويش اما

کسي حال من غمگين نمي پرسد

و من درياي پر اشکم که توفاني به دل دارم

درون سينه ي پر جوش خويش اما

کسي حال من تنها نمي پرسد

و من چون تک درخت زرد پائيزم

که هر دم با نسيمي مي شود برگي جدا از او

و ديگر هيچ چيز از من نمي ماند






سرد است

يا تو گم شده اي

لابه لاي آدم هاي عجول و بخار کلمات

يا من هنوز آدم نشده ام

به هر حال

به دليلي عجيب

صندلي رو به رويم خالي ست !





تو رفتی!!!

هیچ از خودت پرسیدی عاقبت این دل عاشق چه میشود؟؟؟

هیچ از خودت سوال کردی به کدامین گناه مرا تنها گذاشتی؟؟؟

کاش لحظه رفتن اندکی تامل می کردی و به گذشته می اندیشیدی به گذشته ای نچندان دور به روز اول آشنایی به قسم هایی که برای هم خوردیم و به قول هایی که به هم دادیم...

تو رفتی!!!

کاش هنگام رفتن تمام مهر و محبتی را که این دل ساده نسبت به تو کسب کرده بود با خود میبردی...

کاش میدانستم صدای چه چه گنجشک ها روزی به پایان میرسد و من تنها می مانم...

تو رفتی!!!

چگونه دلت آمد از دل ساده و قلب مهربانم بگذری قلبی که به عشق تو می تپید و تو آن را تنها گذاشتی...

بعد از تو نه بهار رنگ سبزی برایم دارد نه تابستان برایم معنایی...

تو رفتی!!!

آری تو رفتی و مرا در یخبندان بی کسی ها تنها گذاشتی امیدوارم تنها بمانی نا بدانی با قلب عاشقم چه کردی

کاش تنها بمانی.....!

 



نظرات شما عزیزان:

غزل
ساعت1:05---29 شهريور 1391
سلام وبلاگ زیبایی بود هم لذت بردم هم گریه کرم تنهایی سخته
پاسخ:fadaye deet besham azizam.misi ke behem sar zadi


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
دختر تنها|سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:,|